English    Türkçe    فارسی   

3
2963-2972

  • ور منجم گویدت کامروز هیچ ** آنچنان کاری مکن اندر پسیچ
  • صد ره ار بینی دروغ اختری ** یک دوباره راست آید می‌خری
  • این نجوم ما نشد هرگز خلاف ** صحتش چون ماند از تو در غلاف 2965
  • آن طبیب و آن منجم از گمان ** می‌کنند آگاه و ما خود از عیان
  • دود می‌بینیم و آتش از کران ** حمله می‌آرد به سوی منکران
  • تو همی‌گویی خمش کن زین مقال ** که زیان ماست قال شوم‌فال
  • ای که نصح ناصحان را نشنوی ** فال بد با تست هر جا می‌روی
  • افعیی بر پشت تو بر می‌رود ** او ز بامی بیندش آگه کند 2970
  • گوییش خاموش غمگینم مکن ** گوید او خوش باش خود رفت آن سخن
  • چون زند افعی دهان بر گردنت ** تلخ گردد جمله شادی جستنت