English    Türkçe    فارسی   

3
2970-2979

  • افعیی بر پشت تو بر می‌رود ** او ز بامی بیندش آگه کند 2970
  • گوییش خاموش غمگینم مکن ** گوید او خوش باش خود رفت آن سخن
  • چون زند افعی دهان بر گردنت ** تلخ گردد جمله شادی جستنت
  • پس بدو گویی همین بود ای فلان ** چون بندریدی گریبان در فغان
  • یا ز بالایم تو سنگی می‌زدی ** تا مرا آن جد نمودی و بدی
  • او بگوید زآنک می‌آزرده‌ای ** تو بگویی نیک شادم کرده‌ای 2975
  • گفت من کردم جوامردی بپند ** تا رهانم من ترا زین خشک بند
  • از لیمی حق آن نشناختی ** مایه‌ی ایذا و طغیان ساختی
  • این بود خوی لیمان دنی ** بد کند با تو چو نیکویی کنی
  • نفس را زین صبر می‌کن منحنیش ** که لیمست و نسازد نیکویش