English    Türkçe    فارسی   

3
306-315

  • خوش دوان و شادمانه سوی خان ** از دعای او شدندی پا دوان
  • آزمودی تو بسی آفات خویش ** یافتی صحت ازین شاهان کیش
  • چند آن لنگی تو رهوار شد ** چند جانت بی غم و آزار شد
  • ای مغفل رشته‌ای بر پای بند ** تا ز خود هم گم نگردی ای لوند
  • ناسپاسی و فراموشی تو ** یاد ناورد آن عسل‌نوشی تو 310
  • لاجرم آن راه بر تو بسته شد ** چون دل اهل دل از تو خسته شد
  • زودشان در یاب و استغفار کن ** همچو ابری گریه‌های زار کن
  • تا گلستانشان سوی تو بشکفد ** میوه‌های پخته بر خود وا کفد
  • هم بر آن در گرد کم از سگ مباش ** با سگ کهف ار شدستی خواجه‌تاش
  • چون سگان هم مر سگان را ناصح‌اند ** که دل اندر خانه‌ی اول ببند 315