English    Türkçe    فارسی   

3
3078-3087

  • چند کوبیم آهن سردی ز غی ** در دمیدن در قفض هین تا بکی
  • جنبش خلق از قضا و وعده است ** تیزی دندان ز سوز معده است
  • نفس اول راند بر نفس دوم ** ماهی از سر گنده باشد نه ز دم 3080
  • لیک هم می‌دان و خر می‌ران چو تیر ** چونک بلغ گفت حق شد ناگزیر
  • تو نمی‌دانی کزین دو کیستی ** جهد کن چندانک بینی چیستی
  • چون نهی بر پشت کشتی بار را ** بر توکل می‌کنی آن کار را
  • تو نمی‌دانی که از هر دو کیی ** غرقه‌ای اندر سفر یا ناجیی
  • گر بگویی تا ندانم من کیم ** بر نخواهم تاخت در کشتی و یم 3085
  • من درین ره ناجیم یا غرقه‌ام ** کشف گردان کز کدامین فرقه‌ام
  • من نخواهم رفت این ره با گمان ** بر امید خشک همچون دیگران