English    Türkçe    فارسی   

3
3257-3266

  • دیگران گردند زرد از بیم آن ** تو چو گل خندان گه سود و زیان
  • زانک گل گر برگ برگش می‌کنی ** خنده نگذارد نگردد منثنی
  • گوید از خاری چرا افتم بغم ** خنده را من خود ز خار آورده‌ام
  • هرچه از تو یاوه گردد از قضا ** تو یقین دان که خریدت از بلا 3260
  • ما التصوف قال وجدان الفرح ** فی الفاد عند اتیان الترح
  • آن عقابش را عقابی دان که او ** در ربود آن موزه را زان نیک‌خو
  • تا رهاند پاش را از زخم مار ** ای خنک عقلی که باشد بی غبار
  • گفت لا تاسوا علی ما فاتکم ** ان اتی السرحان واردی شاتکم
  • کان بلا دفع بلاهای بزرگ ** و آن زیان منع زیانهای سترگ 3265
  • استدعاء آن مرد از موسی زبان بهایم با طیور
  • گفت موسی را یکی مرد جوان ** که بیاموزم زبان جانوران