English    Türkçe    فارسی   

3
3725-3734

  • وان دگر چون کشتی با بادبان ** وآن دگر اندر تراجع هر زمان 3725
  • چون شکاری می‌نمایدشان ز دور ** جمله حمله می‌فزایند آن طیور
  • چونک ناپیدا شود حیران شوند ** همچو جغدان سوی هر ویران شوند
  • منتظر چشمی به هم یک چشم باز ** تا که پیدا گردد آن صید به ناز
  • چون بماند دیر گویند از ملال ** صید بود آن خود عجب یا خود خیال
  • مصلحت آنست تا یک ساعتی ** قوتی گیرند و زور از راحتی 3730
  • گر نبودی شب همه خلقان ز آز ** خویشتن را سوختندی ز اهتزاز
  • از هوس وز حرص سود اندوختن ** هر کسی دادی بدن را سوختن
  • شب پدید آید چو گنج رحمتی ** تا رهند ازحرص خود یکساعتی
  • چونک قبضی آیدت ای راه‌رو ** آن صلاح تست آتش دل مشو