English    Türkçe    فارسی   

3
3827-3836

  • میر دیدی خویش را ای کم ز مور ** زان ندیدی آن موکل را تو کور
  • غره گشتی زین دروغین پر و بال ** پر و بالی کو کشد سوی وبال
  • پر سبک دارد ره بالا کند ** چون گل‌آلو شد گرانیها کند
  • لاابالی گفتن عاشق ناصح و عاذل را از سر عشق
  • گفت ای ناصح خمش کن چند چند ** پند کم ده زانک بس سختست بند 3830
  • سخت‌تر شد بند من از پند تو ** عشق را نشناخت دانشمند تو
  • آن طرف که عشق می‌افزود درد ** بوحنیفه و شافعی درسی نکرد
  • تو مکن تهدید از کشتن که من ** تشنه‌ی زارم به خون خویشتن
  • عاشقان را هر زمانی مردنیست ** مردن عشاق خود یک نوع نیست
  • او دو صد جان دارد از جان هدی ** وآن دوصد را می‌کند هر دم فدی 3835
  • هر یکی جان را ستاند ده بها ** از نبی خوان عشرة امثالها