English    Türkçe    فارسی   

3
3986-3995

  • چون پیاده‌ی قاضی آمد این گواه ** که همی‌خواند ترا تا حکم گاه
  • مهلتی می‌خواهی از وی در گریز ** گر پذیرد شد و گرنه گفت خیز
  • جستن مهلت دوا و چاره‌ها ** که زنی بر خرقه‌ی تن پاره‌ها
  • عاقبت آید صباحی خشم‌وار ** چند باشد مهلت آخر شرم دار
  • عذر خود از شه بخواه ای پرحسد ** پیش از آنک آنچنان روزی رسد 3990
  • وانک در ظلمت براند بارگی ** برکند زان نور دل یکبارگی
  • می‌گریزد از گوا و مقصدش ** کان گوا سوی قضا می‌خواندش
  • دیگر باره ملامت کردن اهل مسجد مهمان را از شب خفتن در آن مسجد
  • قوم گفتندش مکن جلدی برو ** تا نگردد جامه و جانت گرو
  • آن ز دور آسان نماید به نگر ** که به آخر سخت باشد ره‌گذر
  • خویشتن آویخت بس مرد و سکست ** وقت پیچاپیچ دست‌آویز جست 3995