English    Türkçe    فارسی   

3
4151-4160

  • تلخ گردانم ز غمها خوی تو ** تا بگردد چشم بد از روی تو
  • نه تو صیادی و جویای منی ** بنده و افکنده‌ی رای منی
  • حیله اندیشی که در من در رسی ** در فراق و جستن من بی‌کسی
  • چاره می‌جوید پی من درد تو ** می‌شنودم دوش آه سرد تو
  • من توانم هم که بی این انتظار ** ره دهم بنمایمت راه گذار 4155
  • تا ازین گرداب دوران وا رهی ** بر سر گنج وصالم پا نهی
  • لیک شیرینی و لذات مقر ** هست بر اندازه‌ی رنج سفر
  • آنگه ا ز شهر و ز خویشان بر خوری ** کز غریبی رنج و محنتها بری
  • تمثیل گریختن مومن و بی‌صبری او در بلا به اضطراب و بی‌قراری نخود و دیگر حوایج در جوش دیگ و بر دویدن تا بیرون جهند
  • بنگر اندر نخودی در دیگ چون ** می‌جهد بالا چو شد ز آتش زبون
  • هر زمان نخود بر آید وقت جوش ** بر سر دیگ و برآرد صد خروش 4160