English    Türkçe    فارسی   

3
4185-4194

  • جزو شید و ابر و انجمها بدی ** نفس و فعل و قول و فکرتها شدی 4185
  • هستی حیوان شد از مرگ نبات ** راست آمد اقتلونی یا ثقات
  • چون چنین بردیست ما را بعد مات ** راست آمد ان فی قتلی حیات
  • فعل و قول و صدق شد قوت ملک ** تا بدین معراج شد سوی فلک
  • آنچنان کان طعمه شد قوت بشر ** از جمادی بر شد و شد جانور
  • این سخن را ترجمه‌ی پهناوری ** گفته آید در مقام دیگری 4190
  • کاروان دایم ز گردون می‌رسد ** تا تجارت می‌کند وا می‌رود
  • پس برو شیرین و خوش با اختیار ** نه بتلخی و کراهت دزدوار
  • زان حدیث تلخ می‌گویم ترا ** تا ز تلخیها فرو شویم ترا
  • ز آب سرد انگور افسرده رهد ** سردی و افسردگی بیرون نهد