English    Türkçe    فارسی   

3
4336-4345

  • سالها او را به بانگی بنده‌ای ** در چنین ظلمت نمد افکنده‌ای
  • هیبت بانگ شیاطین خلق را ** بند کردست و گرفته حلق را
  • تا چنان نومید شد جانشان ز نور ** که روان کافران ز اهل قبور
  • این شکوه بانگ آن ملعون بود ** هیبت بانگ خدایی چون بود
  • هیبت بازست بر کبک نجیب ** مر مگس را نیست زان هیبت نصیب 4340
  • زانک نبود باز صیاد مگس ** عنکبوتان می مگس گیرند و بس
  • عنکبوت دیو بر چون تو ذباب ** کر و فر دارد نه بر کبک و عقاب
  • بانگ دیوان گله‌بان اشقیاست ** بانگ سلطان پاسبان اولیاست
  • تا نیامیزد بدین دو بانگ دور ** قطره‌ای از بحر خوش با بحر شور
  • رسیدن بانگ طلسمی نیم‌شب مهمان مسجد را
  • بشنو اکنون قصه‌ی آن بانگ سخت ** که نرفت از جا بدان آن نیکبخت 4345