English    Türkçe    فارسی   

3
4348-4357

  • شد قیامت عید و بی‌دینان دهل ** ما چو اهل عید خندان همچو گل
  • بشنو اکنون این دهل چون بانگ زد ** دیگ دولتبا چگونه می‌پزد
  • چونک بشنود آن دهل آن مرد دید ** گفت چون ترسد دلم از طبل عید 4350
  • گفت با خود هین ملرزان دل کزین ** مرد جان بددلان بی‌یقین
  • وقت آن آمد که حیدروار من ** ملک گیرم یا بپردازم بدن
  • بر جهید و بانگ بر زد کای کیا ** حاضرم اینک اگر مردی بیا
  • در زمان بشکست ز آواز آن طلسم ** زر همی‌ریزید هر سو قسم قسم
  • ریخت چند این زر که ترسید آن پسر ** تا نگیرد زر ز پری راه در 4355
  • بعد از آن برخاست آن شیر عتید ** تا سحرگه زر به بیرون می‌کشید
  • دفن می‌کرد و همی آمد بزر ** با جوال و توبره بار دگر