English    Türkçe    فارسی   

3
4363-4372

  • آن زری کین زر از آن زر تاب یافت ** گوهر و تابندگی و آب یافت
  • آن زری که دل ازو گردد غنی ** غالب آید بر قمر در روشنی
  • شمع بود آن مسجد و پروانه او ** خویشتن در باخت آن پروانه‌خو 4365
  • پر بسوخت او را ولیکن ساختش ** بس مبارک آمد آن انداختش
  • همچو موسی بود آن مسعودبخت ** کاتشی دید او به سوی آن درخت
  • چون عنایتها برو موفور بود ** نار می‌پنداشت و خود آن نور بود
  • مرد حق را چون ببینی ای پسر ** تو گمان داری برو نار بشر
  • تو ز خود می‌آیی و آن در تو است ** نار و خار ظن باطل این سو است 4370
  • او درخت موسی است و پر ضیا ** نور خوان نارش مخوان باری بیا
  • نه فطام این جهان ناری نمود ** سالکان رفتند و آن خود نور بود