English    Türkçe    فارسی   

3
4368-4377

  • چون عنایتها برو موفور بود ** نار می‌پنداشت و خود آن نور بود
  • مرد حق را چون ببینی ای پسر ** تو گمان داری برو نار بشر
  • تو ز خود می‌آیی و آن در تو است ** نار و خار ظن باطل این سو است 4370
  • او درخت موسی است و پر ضیا ** نور خوان نارش مخوان باری بیا
  • نه فطام این جهان ناری نمود ** سالکان رفتند و آن خود نور بود
  • پس بدان که شمع دین بر می‌شود ** این نه همچون شمع آتشها بود
  • این نماید نور و سوزد یار را ** و آن بصورت نار و گل زوار را
  • این چو سازنده ولی سوزنده‌ای ** و آن گه وصلت دل افروزنده‌ای 4375
  • شکل شعله‌ی نور پاک سازوار ** حاضران را نور و دوران را چو نار
  • ملاقات آن عاشق با صدر جهان
  • آن بخاری نیز خود بر شمع زد ** گشته بود از عشقش آسان آن کبد