English    Türkçe    فارسی   

3
4388-4397

  • برفلک پرهاست ز اشجار وفا ** اصلها ثابت و فرعه فی السما
  • چون برست از عشق پر بر آسمان ** چون نروید در دل صدر جهان
  • موج می‌زد در دلش عفو گنه ** که ز هر دل تا دل آمد روزنه 4390
  • که ز دل تا دل یقین روزن بود ** نه جدا و دور چون دو تن بود
  • متصل نبود سفال دو چراغ ** نورشان ممزوج باشد در مساغ
  • هیچ عاشق خود نباشد وصل‌جو ** که نه معشوقش بود جویای او
  • لیک عشق عاشقان تن زه کند ** عشق معشوقان خوش و فربه کند
  • چون درین دل برق مهر دوست جست ** اندر آن دل دوستی می‌دان که هست 4395
  • در دل تو مهر حق چون شد دوتو ** هست حق را بی گمانی مهر تو
  • هیچ بانگ کف زدن ناید بدر ** از یکی دست تو بی دستی دگر