English    Türkçe    فارسی   

3
4390-4399

  • موج می‌زد در دلش عفو گنه ** که ز هر دل تا دل آمد روزنه 4390
  • که ز دل تا دل یقین روزن بود ** نه جدا و دور چون دو تن بود
  • متصل نبود سفال دو چراغ ** نورشان ممزوج باشد در مساغ
  • هیچ عاشق خود نباشد وصل‌جو ** که نه معشوقش بود جویای او
  • لیک عشق عاشقان تن زه کند ** عشق معشوقان خوش و فربه کند
  • چون درین دل برق مهر دوست جست ** اندر آن دل دوستی می‌دان که هست 4395
  • در دل تو مهر حق چون شد دوتو ** هست حق را بی گمانی مهر تو
  • هیچ بانگ کف زدن ناید بدر ** از یکی دست تو بی دستی دگر
  • تشنه می‌نالد که ای آب گوار ** آب هم نالد که کو آن آب‌خوار
  • جذب آبست این عطش در جان ما ** ما از آن او و او هم آن ما