English    Türkçe    فارسی   

3
4421-4430

  • خاک گوید خاک تن را باز گرد ** ترک جان کن سوی ما آ همچو گرد
  • جنس مایی پیش ما اولیتری ** به که زان تن وا رهی و زان تری
  • گوید آری لیک من پابسته‌ام ** گرچه همچون تو ز هجران خسته‌ام
  • تری تن را بجویند آبها ** کای تری باز آ ز غربت سوی ما
  • گرمی تن را همی‌خواند اثیر ** که ز ناری راه اصل خویش گیر 4425
  • هست هفتاد و دو علت در بدن ** از کششهای عناصر بی رسن
  • علت آید تا بدن را بسکلد ** تا عناصر همدگر را وا هلد
  • چار مرغ‌اند این عناصر بسته‌پا ** مرگ و رنجوری و علت پاگشا
  • پایشان از همدگر چون باز کرد ** مرغ هر عنصر یقین پرواز کرد
  • جذبه‌ی این اصلها و فرعها ** هر دمی رنجی نهد در جسم ما 4430