English    Türkçe    فارسی   

3
4616-4625

  • چون بدید او چهره‌ی صدر جهان ** گوییا پریدش از تن مرغ جان
  • همچو چوب خشک افتاد آن تنش ** سرد شد از فرق جان تا ناخنش
  • هرچه کردند از بخور و از گلاب ** نه بجنبید و نه آمد در خطاب
  • شاه چون دید آن مزعفر روی او ** پس فرود آمد ز مرکب سوی او
  • گفت عاشق دوست می‌جوید بتفت ** چونک معشوق آمد آن عاشق برفت 4620
  • عاشق حقی و حق آنست کو ** چون بیاید نبود از تو تای مو
  • صد چو تو فانیست پیش آن نظر ** عاشقی بر نفی خود خواجه مگر
  • سایه‌ای و عاشقی بر آفتاب ** شمس آید سایه لا گردد شتاب
  • داد خواستن پشه از باد به حضرت سلیمان علیه السلام
  • پشه آمد از حدیقه وز گیاه ** وز سلیمان گشت پشه دادخواه
  • کای سلیمان معدلت می‌گستری ** بر شیاطین و آدمی‌زاد و پری 4625