English    Türkçe    فارسی   

3
466-475

  • چون قضا آهنگ نارنجات کرد ** روستایی شهریی را مات کرد
  • با هزاران حزم خواجه مات شد ** زان سفر در معرض آفات شد
  • اعتمادش بر ثبات خویش بود ** گرچه که بد نیم سیلش در ربود
  • چون قضا بیرون کند از چرخ سر ** عاقلان گردند جمله کور و کر
  • ماهیان افتند از دریا برون ** دام گیرد مرغ پران را زبون 470
  • تا پری و دیو در شیشه شود ** بلک هاروتی به بابل در رود
  • جز کسی کاندر قضا اندر گریخت ** خون او را هیچ تربیعی نریخت
  • غیر آن که در گریزی در قضا ** هیچ حیله ندهدت از وی رها
  • قصه‌ی اهل ضروان و حیلت کردن ایشان تا بی زحمت درویشان باغها را قطاف کنند
  • قصه‌ی اصحاب ضروان خوانده‌ای ** پس چرا در حیله‌جویی مانده‌ای
  • حیله می‌کردند کزدم‌نیش چند ** که برند از روزی درویش چند 475