English    Türkçe    فارسی   

3
4679-4688

  • من کنم او را ازین جان محتشم ** جان که من بخشم ببیند بخششم
  • جان نامحرم نبیند روی دوست ** جز همان جان کاصل او از کوی اوست 4680
  • در دمم قصاب‌وار این دوست را ** تا هلد آن مغز نغزش پوست را
  • گفت ای جان رمیده از بلا ** وصل ما را در گشادیم الصلا
  • ای خود ما بی‌خودی و مستی‌ات ** ای ز هست ما هماره هستی‌ات
  • با تو بی لب این زمان من نو بنو ** رازهای کهنه گویم می‌شنو
  • زانک آن لبها ازین دم می‌رمد ** بر لب جوی نهان بر می‌دمد 4685
  • گوش بی‌گوشی درین دم بر گشا ** بهر راز یفعل الله ما یشا
  • چون صلای وصل بشنیدن گرفت ** اندک اندک مرده جنبیدن گرفت
  • نه کم از خاکست کز عشوه‌ی صبا ** سبز پوشد سر بر آرد از فنا