English    Türkçe    فارسی   

3
4715-4724

  • شهر هم هم‌رنگ او شد اشک ریز ** مرد و زن درهم شده چون رستخیز 4715
  • آسمان می‌گفت آن دم با زمین ** گر قیامت را ندیدستی ببین
  • عقل حیران که چه عشق است و چه حال ** تا فراق او عجب‌تر یا وصال
  • چرخ بر خوانده قیامت‌نامه را ** تا مجره بر دریده جامه را
  • با دو عالم عشق را بیگانگی ** اندرو هفتاد و دو دیوانگی
  • سخت پنهانست و پیدا حیرتش ** جان سلطانان جان در حسرتش 4720
  • غیر هفتاد و دو ملت کیش او ** تخت شاهان تخته‌بندی پیش او
  • مطرب عشق این زند وقت سماع ** بندگی بند و خداوندی صداع
  • پس چه باشد عشق دریای عدم ** در شکسته عقل را آنجا قدم
  • بندگی و سلطنت معلوم شد ** زین دو پرده عاشقی مکتوم شد