English    Türkçe    فارسی   

3
4726-4735

  • هر چه گویی ای دم هستی از آن ** پرده‌ی دیگر برو بستی بدان
  • آفت ادراک آن قالست و حال ** خون بخون شستن محالست و محال
  • من چو با سوداییانش محرمم ** روز و شب اندر قفص در می‌دمم
  • سخت مست و بی‌خود و آشفته‌ای ** دوش ای جان بر چه پهلو خفته‌ای
  • هان و هان هش دار بر ناری دمی ** اولا بر جه طلب کن محرمی 4730
  • عاشق و مستی و بگشاده زبان ** الله الله اشتری بر ناودان
  • چون ز راز و ناز او گوید زبان ** یا جمیل الستر خواند آسمان
  • ستر چه در پشم و پنبه آذرست ** تا همی‌پوشیش او پیداترست
  • چون بکوشم تا سرش پنهان کنم ** سر بر آرد چون علم کاینک منم
  • رغم انفم گیردم او هر دو گوش ** کای مدمغ چونش می‌پوشی بپوش 4735