English    Türkçe    فارسی   

3
4739-4748

  • گوید از جام لطیف‌آشام من ** یار روزم تا نماز شام من
  • چون بیاید شام و دزدد جام من ** گویمش وا ده که نامد شام من 4740
  • زان عرب بنهاد نام می مدام ** زانک سیری نیست می‌خور را مدام
  • عشق جوشد باده‌ی تحقیق را ** او بود ساقی نهان صدیق را
  • چون بجویی تو بتوفیق حسن ** باده آب جان بود ابریق تن
  • چون بیفزاید می توفیق را ** قوت می بشکند ابریق را
  • آب گردد ساقی و هم مست آب ** چون مگو والله اعلم بالصواب 4745
  • پرتو ساقیست کاندر شیره رفت ** شیره بر جوشید و رقصان گشت و زفت
  • اندرین معنی بپرس آن خیره را ** که چنین کی دیده بودی شیره را
  • بی تفکر پیش هر داننده هست ** آنک با شوریده شوراننده هست
  • حکایت عاشقی دراز هجرانی بسیار امتحانی