English    Türkçe    فارسی   

3
4784-4793

  • چون ز چاهی می‌کنی هر روز خاک ** عاقبت اندر رسی در آب پاک
  • جمله دانند این اگر تو نگروی ** هر چه می‌کاریش روزی بدروی 4785
  • سنگ بر آهن زدی آتش نجست ** این نباشد ور بباشد نادرست
  • آنک روزی نیستش بخت و نجات ** ننگرد عقلش مگر در نادرات
  • کان فلان کس کشت کرد و بر نداشت ** و آن صدف برد و صدف گوهر نداشت
  • بلعم باعور و ابلیس لعین ** سود نامدشان عبادتها و دین
  • صد هزاران انبیا و ره‌روان ** ناید اندر خاطر آن بدگمان 4790
  • این دو را گیرد که تاریکی دهد ** در دلش ادبار جز این کی نهد
  • بس کسا که نان خورد دلشاد او ** مرگ او گردد بگیرد در گلو
  • پس تو ای ادبار رو هم نان مخور ** تا نیفتی همچو او در شور و شر