English    Türkçe    فارسی   

3
510-519

  • غم یکی گنجیست و رنج تو چو کان ** لیک کی در گیرد این در کودکان 510
  • کودکان چون نام بازی بشنوند ** جمله با خر گور هم تگ می‌دوند
  • ای خران کور این سو دامهاست ** در کمین این سوی خون‌آشامهاست
  • تیرها پران کمان پنهان ز غیب ** بر جوانی می‌رسد صد تیر شیب
  • گام در صحرای دل باید نهاد ** زانک در صحرای گل نبود گشاد
  • ایمن آبادست دل ای دوستان ** چشمه‌ها و گلستان در گلستان 515
  • عج الی القلب و سر یا ساریه ** فیه اشجار و عین جاریه
  • ده مرو ده مرد را احمق کند ** عقل را بی نور و بی رونق کند
  • قول پیغامبر شنو ای مجتبی ** گور عقل آمد وطن در روستا
  • هر که را در رستا بود روزی و شام ** تا بماهی عقل او نبود تمام