English    Türkçe    فارسی   

3
515-524

  • ایمن آبادست دل ای دوستان ** چشمه‌ها و گلستان در گلستان 515
  • عج الی القلب و سر یا ساریه ** فیه اشجار و عین جاریه
  • ده مرو ده مرد را احمق کند ** عقل را بی نور و بی رونق کند
  • قول پیغامبر شنو ای مجتبی ** گور عقل آمد وطن در روستا
  • هر که را در رستا بود روزی و شام ** تا بماهی عقل او نبود تمام
  • تا بماهی احمقی با او بود ** از حشیش ده جز اینها چه درود 520
  • وانک ماهی باشد اندر روستا ** روزگاری باشدش جهل و عمی
  • ده چه باشد شیخ واصل ناشده ** دست در تقلید و حجت در زده
  • پیش شهر عقل کلی این حواس ** چون خران چشم‌بسته در خراس
  • این رها کن صورت افسانه گیر ** هل تو دردانه تو گندم‌دانه گیر