English    Türkçe    فارسی   

3
616-625

  • سر مهر ما شنیدستند خلق ** شرم دارد رو چو نعمت خورد حلق
  • او همی‌گفتش چه گویی ترهات ** نه ترا دانم نه نام تو نه جات
  • پنجمین شب ابر و بارانی گرفت ** کاسمان از بارشش دارد شگفت
  • چون رسید آن کارد اندر استخوان ** حلقه زد خواجه که مهتر را بخوان
  • چون بصد الحاح آمد سوی در ** گفت آخر چیست ای جان پدر 620
  • گفت من آن حقها بگذاشتم ** ترک کردم آنچ می‌پنداشتم
  • پنج‌ساله رنج دیدم پنج روز ** جان مسکینم درین گرما و سوز
  • یک جفا از خویش و از یار و تبار ** در گرانی هست چون سیصد هزار
  • زانک دل ننهاد بر جور و جفاش ** جانش خوگر بود با لطف و وفاش
  • هرچه بر مردم بلا و شدتست ** این یقین دان کز خلاف عادتست 625