English    Türkçe    فارسی   

3
690-699

  • ساختی خود را جنید و بایزید ** رو که نشناسم تبر را از کلید 690
  • بدرگی و منبلی و حرص و آز ** چون کنی پنهان بشید ای مکرساز
  • خویش را منصور حلاجی کنی ** آتشی در پنبه‌ی یاران زنی
  • که بنشناسم عمر از بولهب ** باد کره‌ی خود شناسم نیمشب
  • ای خری کین از تو خر باور کند ** خویش را بهر تو کور و کر کند
  • خویش را از ره‌روان کمتر شمر ** تو حریف ره‌ریانی گه مخور 695
  • باز پر از شید سوی عقل تاز ** کی پرد بر آسمان پر مجاز
  • خویشتن را عاشق حق ساختی ** عشق با دیو سیاهی باختی
  • عاشق و معشوق را در رستخیز ** دو بدو بندند و پیش آرند تیز
  • تو چه خود را گیج و بی‌خود کرده‌ای ** خون رز کو خون ما را خورده‌ای