English    Türkçe    فارسی   

3
717-726

  • آن خضرجان کز اجل نهراسد او ** شاید ار مخلوق را نشناسد او
  • کام از ذوق توهم خوش کنی ** در دمی در خیک خود پرش کنی
  • پس به یک سوزن تهی گردی ز باد ** این چنین فربه تن عاقل مباد
  • کوزه‌ها سازی ز برف اندر شتا ** کی کند چون آب بیند آن وفا 720
  • افتادن شغال در خم رنگ و رنگین شدن و دعوی طاوسی کردن میان شغالان
  • آن شغالی رفت اندر خم رنگ ** اندر آن خم کرد یک ساعت درنگ
  • پس بر آمد پوستش رنگین شده ** که منم طاووس علیین شده
  • پشم رنگین رونق خوش یافته ** آفتاب آن رنگها بر تافته
  • دید خود را سبز و سرخ و فور و زرد ** خویشتن را بر شغالان عرضه کرد
  • جمله گفتند ای شغالک حال چیست ** که ترا در سر نشاطی ملتویست 725
  • از نشاط از ما کرانه کرده‌ای ** این تکبر از کجا آورده‌ای