English    Türkçe    فارسی   

3
764-773

  • دعوتش کردند و سیرش داشتند ** تخم رحمت در زمینش کاشتند
  • او چو ذوق راستی دید از کرام ** بی تکبر راستی را شد غلام 765
  • دعوی طاوسی کردن آن شغال کی در خم صباغ افتاده بود
  • و آن شغال رنگ‌رنگ آمد نهفت ** بر بناگوش ملامت‌گر بکفت
  • بنگر آخر در من و در رنگ من ** یک صنم چون من ندارد خود شمن
  • چون گلستان گشته‌ام صد رنگ و خوش ** مر مرا سجده کن از من سر مکش
  • کر و فر و آب و تاب و رنگ بین ** فخر دنیا خوان مرا و رکن دین
  • مظهر لطف خدایی گشته‌ام ** لوح شرح کبریایی گشته‌ام 770
  • ای شغالان هین مخوانیدم شغال ** کی شغالی را بود چندین جمال
  • آن شغالان آمدند آنجا بجمع ** همچو پروانه به گرداگرد شمع
  • پس چه خوانیمت بگو ای جوهری ** گفت طاوس نر چون مشتری