English    Türkçe    فارسی   

4
1100-1109

  • ای خنک آن را کزین ملکت بجست ** که اجل این ملک را ویران‌گرست 1100
  • خیز بلقیسا بیا باری ببین ** ملکت شاهان و سلطانان دین
  • شسته در باطن میان گلستان ** ظاهر آحادی میان دوستان
  • بوستان با او روان هر جا رود ** لیک آن از خلق پنهان می‌شود
  • میوه‌ها لایه‌کنان کز من بچر ** آب حیوان آمده کز من بخور
  • طوف می‌کن بر فلک بی‌پر و بال ** هم‌چو خورشید و چو بدر و چون هلال 1105
  • چون روان باشی روان و پای نی ** می‌خوری صد لوت و لقمه‌خای نی
  • نی‌نهنگ غم زند بر کشتیت ** نی پدید آید ز مردم زشتیت
  • هم تو شاه و هم تو لشکر هم تو تخت ** هم تو نیکوبخت باشی هم تو بخت
  • گر تو نیکوبختی و سلطان زفت ** بخت غیر تست روزی بخت رفت