English    Türkçe    فارسی   

4
1307-1316

  • دفن کردش پس بپوشیدش به خاک ** زاغ از الهام حق بد علم‌ناک
  • گفت قابیل آه شه بر عقل من ** که بود زاغی ز من افزون به فن
  • عقل کل را گفت مازاغ البصر ** عقل جزوی می‌کند هر سو نظر
  • عقل مازاغ است نور خاصگان ** عقل زاغ استاد گور مردگان 1310
  • جان که او دنباله‌ی زاغان پرد ** زاغ او را سوی گورستان برد
  • هین مدو اندر پی نفس چو زاغ ** کو به گورستان برد نه سوی باغ
  • گر روی رو در پی عنقای دل ** سوی قاف و مسجد اقصای دل
  • نوگیاهی هر دم ز سودای تو ** می‌دمد در مسجد اقصای تو
  • تو سلیمان‌وار داد او بده ** پی بر از وی پای رد بر وی منه 1315
  • زانک حال این زمین با ثبات ** باز گوید با تو انواع نبات