English    Türkçe    فارسی   

4
1582-1591

  • پاره پاره دلق و پنبه و پوستین ** در درون آن عمامه بد دفین
  • روی سوی مدرسه کرده صبوح ** تا بدین ناموس یابد او فتوح
  • در ره تاریک مردی جامه کن ** منتظر استاده بود از بهر فن
  • در ربود او از سرش دستار را ** پس دوان شد تا بسازد کار را 1585
  • پس فقیهش بانگ برزد کای پسر ** باز کن دستار را آنگه ببر
  • این چنین که چار پره می‌پری ** باز کن آن هدیه را که می‌بری
  • باز کن آن را به دست خود بمال ** آنگهان خواهی ببر کردم حلال
  • چونک بازش کرد آنک می‌گریخت ** صد هزاران ژنده اندر ره بریخت
  • زان عمامه‌ی زفت نابایست او ** ماند یک گز کهنه‌ای در دست او 1590
  • بر زمین زد خرقه را کای بی‌عیار ** زین دغل ما را بر آوردی ز کار
  • نصیحت دنیا اهل دنیا را به زبان حال و بی‌وفایی خود را نمودن به وفا طمع دارندگان ازو