English    Türkçe    فارسی   

4
1589-1598

  • چونک بازش کرد آنک می‌گریخت ** صد هزاران ژنده اندر ره بریخت
  • زان عمامه‌ی زفت نابایست او ** ماند یک گز کهنه‌ای در دست او 1590
  • بر زمین زد خرقه را کای بی‌عیار ** زین دغل ما را بر آوردی ز کار
  • نصیحت دنیا اهل دنیا را به زبان حال و بی‌وفایی خود را نمودن به وفا طمع دارندگان ازو
  • گفت بنمودم دغل لیکن ترا ** از نصیحت باز گفتم ماجرا
  • هم‌چنین دنیا اگر چه خوش شکفت ** بانگ زد هم بی‌وفایی خویش گفت
  • اندرین کون و فساد ای اوستاد ** آن دغل کون و نصیحت آن فساد
  • کون می‌گوید بیا من خوش‌پیم ** وآن فسادش گفته رو من لا شی‌ام 1595
  • ای ز خوبی بهاران لب گزان ** بنگر آن سردی و زردی خزان
  • روز دیدی طلعت خورشید خوب ** مرگ او را یاد کن وقت غروب
  • بدر را دیدی برین خوش چار طاق ** حسرتش را هم ببین اندر محاق