English    Türkçe    فارسی   

4
1627-1636

  • آن یکی بانگ این که اینک حاضرم ** بانگ دیگر بنگر اندر آخرم
  • حاضری‌ام هست چون مکر و کمین ** نقش آخر ز آینه‌ی اول ببین
  • چون یکی زین دو جوال اندر شدی ** آن دگر را ضد و نا درخور شدی
  • ای خنک آنکو ز اول آن شنید ** کش عقول و مسمع مردان شنید 1630
  • خانه خالی یافت و جا را او گرفت ** غیر آنش کژ نماید یا شگفت
  • کوزه‌ی نو کو به خود بولی کشید ** آن خبث را آب نتواند برید
  • در جهان هر چیز چیزی می‌کشد ** کفر کافر را و مرشد را رشد
  • کهربا هم هست و مقناطیس هست ** تا تو آهن یا کهی آیی بشست
  • برد مقناطیست ار تو آهنی ** ور کهی بر کهربا بر می‌تنی 1635
  • آن یکی چون نیست با اخیار یار ** لاجرم شد پهلوی فجار جار