English    Türkçe    فارسی   

4
1707-1716

  • چارمیخ شه ز رحمت دور نی ** چار میخ حاسدی مغفور نی
  • ماهیا آخر نگر بنگر بشست ** بدگلویی چشم آخربینت بست
  • با دو دیده اول و آخر ببین ** هین مباش اعور چو ابلیس لعین
  • اعور آن باشد که حالی دید و بس ** چون بهایم بی‌خبر از بازپس 1710
  • چون دو چشم گاو در جرم تلف ** هم‌چو یک چشمست کش نبود شرف
  • نصف قیمت ارزد آن دو چشم او ** که دو چشمش راست مسند چشم تو
  • ور کنی یک چشم آدم‌زاده‌ای ** نصف قیمت لایقست از جاده‌ای
  • زانک چشم آدمی تنها به خود ** بی دو چشم یار کاری می‌کند
  • چشم خر چون اولش بی آخرست ** گر دو چشمش هست حکمش اعورست 1715
  • این سخن پایان ندارد وان خفیف ** می‌نویسد رقعه در طمع رغیف
  • بقیه‌ی نوشتن آن غلام رقعه به طلب اجری