English    Türkçe    فارسی   

4
1775-1784

  • تو ملاف از مشک کان بوی پیاز ** از دم تو می‌کند مکشوف راز 1775
  • گل‌شکر خوردم همی‌گویی و بوی ** می‌زند از سیر که یافه مگوی
  • هست دل ماننده‌ی خانه‌ی کلان ** خانه‌ی دل را نهان همسایگان
  • از شکاف روزن و دیوارها ** مطلع گردند بر اسرار ما
  • از شکافی که ندارد هیچ وهم ** صاحب خانه و ندارد هیچ سهم
  • از نبی بر خوان که دیو و قوم او ** می‌برند از حال انسی خفیه بو 1780
  • از رهی که انس از آن آگاه نیست ** زانک زین محسوس و زین اشباه نیست
  • در میان ناقدان زرقی متن ** با محک ای قلب دون لافی مزن
  • مر محک را ره بود در نقد و قلب ** که خدایش کرد امیر جسم و قلب
  • چون شیاطین با غلیظیهای خویش ** واقف‌اند از سر ما و فکر و کیش