English    Türkçe    فارسی   

4
1780-1789

  • از نبی بر خوان که دیو و قوم او ** می‌برند از حال انسی خفیه بو 1780
  • از رهی که انس از آن آگاه نیست ** زانک زین محسوس و زین اشباه نیست
  • در میان ناقدان زرقی متن ** با محک ای قلب دون لافی مزن
  • مر محک را ره بود در نقد و قلب ** که خدایش کرد امیر جسم و قلب
  • چون شیاطین با غلیظیهای خویش ** واقف‌اند از سر ما و فکر و کیش
  • مسلکی دارند دزدیده درون ** ما ز دزدیهای ایشان سرنگون 1785
  • دم به دم خبط و زیانی می‌کنند ** صاحب نقب و شکاف روزنند
  • پس چرا جان‌های روشن در جهان ** بی‌خبر باشند از حال نهان
  • در سرایت کمتر از دیوان شدند ** روحها که خیمه بر گردون زدند
  • دیو دزدانه سوی گردون رود ** از شهاب محرق او مطعون شود