English    Türkçe    فارسی   

4
1821-1830

  • بوی را پوشیده و مکنون کند ** چشم مست خویشتن را چون کند
  • خود نه آن بویست این که اندر جهان ** صد هزاران پرده‌اش دارد نهان
  • پر شد از تیزی او صحرا و دشت ** دشت چه کز نه فلک هم در گذشت
  • این سر خم را به کهگل در مگیر ** کین برهنه نیست خود پوشش‌پذیر
  • لطف کن ای رازدان رازگو ** آنچ بازت صید کردش بازگو 1825
  • گفت بوی بوالعجب آمد به من ** هم‌چنانک مر نبی را از یمن
  • که محمد گفت بر دست صبا ** از یمن می‌آیدم بوی خدا
  • بوی رامین می‌رسد از جان ویس ** بوی یزدان می‌رسد هم از اویس
  • از اویس و از قرن بوی عجب ** مر نبی را مست کرد و پر طرب
  • چون اویس از خویش فانی گشته بود ** آن زمینی آسمانی گشته بود 1830