English    Türkçe    فارسی   

4
1927-1936

  • گفت من هم نیز خوابش دیده‌ام ** وز روان شیخ این بشنیده‌ام
  • هر صباحی رو نهادی سوی گور ** ایستادی تا ضحی اندر حضور
  • یا مثال شیخ پیشش آمدی ** یا که بی‌گفتی شکالش حل شدی
  • تا یکی روزی بیامد با سعود ** گورها را برف نو پوشیده بود 1930
  • توی بر تو برفها هم‌چون علم ** قبه قبه دیده و شد جانش به غم
  • بانگش آمد از حظیره‌ی شیخ حی ** ها انا ادعوک کی تسعی الی
  • هین بیا این سو بر آوازم شتاب ** عالم ار برفست روی از من متاب
  • حال او زان روز شد خوب و بدید ** آن عجایب را که اول می‌شنید
  • رقعه‌ی دیگر نوشتن آن غلام پیش شاه چون جواب آن رقعه‌ی اول نیافت
  • نامه‌ی دیگر نوشت آن بدگمان ** پر ز تشنیع و نفیر و پر فغان 1935
  • که یکی رقعه نبشتم پیش شه ** ای عجب آنجا رسید و یافت ره