English    Türkçe    فارسی   

4
1973-1982

  • من عدوم چاره نبود کز منی ** کژ روم با تو نمایم دشمنی
  • حارسی از گرگ جستن شرط نیست ** جستن از غیر محل ناجستنیست
  • من ترا بی‌هیچ شکی دشمنم ** من ترا کی ره نمایم ره زنم 1975
  • هر که باشد همنشین دوستان ** هست در گلخن میان بوستان
  • هر که با دشمن نشیند در زمن ** هست او در بوستان در گولخن
  • دوست را مازار از ما و منت ** تا نگردد دوست خصم و دشمنت
  • خیر کن با خلق بهر ایزدت ** یا برای راحت جان خودت
  • تا هماره دوست بینی در نظر ** در دلت ناید ز کین ناخوش صور 1980
  • چونک کردی دشمنی پرهیز کن ** مشورت با یار مهرانگیز کن
  • گفت می‌دانم ترا ای بوالحسن ** که توی دیرینه دشمن‌دار من