English    Türkçe    فارسی   

4
2091-2100

  • چند گویی ای لجوج بی‌صفا ** این فسون دیو پیش مصطفی
  • صد هزاران حلم دارند این گروه ** هر یکی حلمی از آنها صد چو کوه
  • حلمشان بیدار را ابله کند ** زیرک صد چشم را گمره کند
  • حلمشان هم‌چون شراب خوب نغز ** نغز نغزک بر رود بالای مغز
  • مست را بین زان شراب پرشگفت ** هم‌چو فرزین مست کژ رفتن گرفت 2095
  • مرد برنا زان شراب زودگیر ** در میان راه می‌افتد چو پیر
  • خاصه این باده که از خم بلی است ** نه میی که مستی او یکشبیست
  • آنک آن اصحاب کهف از نقل و نقل ** سیصد و نه سال گم کردند عقل
  • زان زنان مصر جامی خورده‌اند ** دستها را شرحه شرحه کرده‌اند
  • ساحران هم سکر موسی داشتند ** دار را دلدار می‌انگاشتند 2100