English    Türkçe    فارسی   

4
2120-2129

  • باده‌ای را می‌بود این شر و شور ** نور حق را نیست آن فرهنگ و زور 2120
  • که ترا از تو به کل خالی کند ** تو شوی پست او سخن عالی کند
  • گر چه قرآن از لب پیغامبرست ** هر که گوید حق نگفت او کافرست
  • چون همای بی‌خودی پرواز کرد ** آن سخن را بایزید آغاز کرد
  • عقل را سیل تحیر در ربود ** زان قوی‌تر گفت که اول گفته بود
  • نیست اندر جبه‌ام الا خدا ** چند جویی بر زمین و بر سما 2125
  • آن مریدان جمله دیوانه شدند ** کاردها در جسم پاکش می‌زدند
  • هر یکی چون ملحدان گرده کوه ** کارد می‌زد پیر خود را بی ستوه
  • هر که اندر شیخ تیغی می‌خلید ** بازگونه از تن خود می‌درید
  • یک اثر نه بر تن آن ذوفنون ** وان مریدان خسته و غرقاب خون