English    Türkçe    فارسی   

4
2239-2248

  • رنجها بسیار دید و عاقبت ** رفت آخر سوی امن و عافیت
  • خویشتن افکند در دریای ژرف ** که نیابد حد آن را هیچ طرف 2240
  • پس چو صیادان بیاوردند دام ** نیم‌عاقل را از آن شد تلخ کام
  • گفت اه من فوت کردم فرصه را ** چون نگشتم همره آن رهنما
  • ناگهان رفت او ولیکن چونک رفت ** می‌ببایستم شدن در پی بتفت
  • بر گذشته حسرت آوردن خطاست ** باز ناید رفته یاد آن هباست
  • قصه‌ی آن مرغ گرفته کی وصیت کرد کی بر گذشته پشیمانی مخور تدارک وقت اندیش و روزگار مبر در پشیمانی
  • آن یکی مرغی گرفت از مکر و دام ** مرغ او را گفت ای خواجه‌ی همام 2245
  • به تو بسی گاوان و میشان خورده‌ای ** تو بسی اشتر به قربان کرده‌ای
  • تو نگشتی سیر زانها در زمن ** هم نگردی سیر از اجزای من
  • هل مرا تا که سه پندت بر دهم ** تا بدانی زیرکم یا ابلهم