English    Türkçe    فارسی   

4
2253-2262

  • گفت دیگر بر گذشته غم مخور ** چون ز تو بگذشت زان حسرت مبر
  • بعد از آن گفتش که در جسمم کتیم ** ده درمسنگست یک در یتیم
  • دولت تو بخت فرزندان تو ** بود آن گوهر به حق جان تو 2255
  • فوت کردی در که روزی‌ات نبود ** که نباشد مثل آن در در وجود
  • آنچنان که وقت زادن حامله ** ناله دارد خواجه شد در غلغله
  • مرغ گفتش نی نصیحت کردمت ** که مبادا بر گذشته‌ی دی غمت
  • چون گذشت و رفت غم چون می‌خوری ** یا نکردی فهم پندم یا کری
  • وان دوم پندت بگفتم کز ضلال ** هیچ تو باور مکن قول محال 2260
  • من نیم خود سه درمسنگ ای اسد ** ده درمسنگ اندرونم چون بود
  • خواجه باز آمد به خود گفتا که هین ** باز گو آن پند خوب سیومین