English    Türkçe    فارسی   

4
2276-2285

  • شاد می‌شد او کز آن گفت دریغ ** پیش رفت این بازیم رستم ز تیغ
  • پس گرفتش یک صیاد ارجمند ** پس برو تف کرد و بر خاکش فکند
  • غلط غلطان رفت پنهان اندر آب ** ماند آن احمق همی‌کرد اضطراب
  • از چپ و از راست می‌جست آن سلیم ** تا بجهد خویش برهاند گلیم
  • دام افکندند و اندر دام ماند ** احمقی او را در آن آتش نشاند 2280
  • بر سر آتش به پشت تابه‌ای ** با حماقت گشت او همخوابه‌ایی
  • او همی جوشید از تف سعیر ** عقل می‌گفتش الم یاتک نذیر
  • او همی‌گفت از شکنجه وز بلا ** هم‌چو جان کافران قالوا بلی
  • باز می‌گفت او که گر این بار من ** وا رهم زین محنت گردن‌شکن
  • من نسازم جز به دریایی وطن ** آبگیری را نسازم من سکن 2285