English    Türkçe    فارسی   

4
2328-2337

  • تو نتوانی ابروی من ساختن ** چون توانی جان من بشناختن
  • بلک آن غدار و آن طاغی توی ** که کنی با حق دعوی دوی
  • گر بکشتم من عوانی را به سهو ** نه برای نفس کشتم نه به لهو 2330
  • من زدم مشتی و ناگاه اوفتاد ** آنک جانش خود نبد جانی بداد
  • من سگی کشتم تو مرسل‌زادگان ** صدهزاران طفل بی‌جرم و زیان
  • کشته‌ای و خونشان در گردنت ** تا چه آید بر تو زین خون خوردنت
  • کشته‌ای ذریت یعقوب را ** بر امید قتل من مطلوب را
  • کوری تو حق مرا خود برگزید ** سرنگون شد آنچ نفست می‌پزید 2335
  • گفت اینها را بهل بی‌هیچ شک ** این بود حق من و نان و نمک
  • که مرا پیش حشر خواری کنی ** روز روشن بر دلم تاری کنی