English    Türkçe    فارسی   

4
2332-2341

  • من سگی کشتم تو مرسل‌زادگان ** صدهزاران طفل بی‌جرم و زیان
  • کشته‌ای و خونشان در گردنت ** تا چه آید بر تو زین خون خوردنت
  • کشته‌ای ذریت یعقوب را ** بر امید قتل من مطلوب را
  • کوری تو حق مرا خود برگزید ** سرنگون شد آنچ نفست می‌پزید 2335
  • گفت اینها را بهل بی‌هیچ شک ** این بود حق من و نان و نمک
  • که مرا پیش حشر خواری کنی ** روز روشن بر دلم تاری کنی
  • گفت خواری قیامت صعب‌تر ** گر نداری پاس من در خیر و شر
  • زخم کیکی را نمی‌توانی کشید ** زخم ماری را تو چون خواهی چشید
  • ظاهرا کار تو ویران می‌کنم ** لیک خاری را گلستان می‌کنم 2340
  • بیان آنک عمارت در ویرانیست و جمعیت در پراکندگیست و درستی در شکست‌گیست و مراد در بی‌مرادیست و وجود در عدم است و علی هذا بقیة الاضداد والازواج
  • آن یکی آمد زمین را می‌شکافت ** ابلهی فریاد کرد و بر نتافت