English    Türkçe    فارسی   

4
2353-2362

  • تا نکوبی گندم اندر آسیا ** کی شود آراسته زان خوان ما
  • آن تقاضا کرد آن نان و نمک ** که ز شستت وا رهانم ای سمک
  • گر پذیری پند موسی وا رهی ** از چنین شست بد نامنتهی 2355
  • بس که خود را کرده‌ای بنده‌ی هوا ** کرمکی را کرده‌ای تو اژدها
  • اژدها را اژدها آورده‌ام ** تا با صلاح آورم من دم به دم
  • تا دم آن از دم این بشکند ** مار من آن اژدها را بر کند
  • گر رضا دادی رهیدی از دو مار ** ورنه از جانت برآرد آن دمار
  • گفت الحق سخت استا جادوی ** که در افکندی به مکر اینجا دوی 2360
  • خلق یک‌دل را تو کردی دو گروه ** جادوی رخنه کند در سنگ و کوه
  • گفت هستم غرق پیغام خدا ** جادوی کی دید با نام خدا