English    Türkçe    فارسی   

4
2487-2496

  • ز آهن تیره بقدرت می‌نمود ** واقعاتی که در آخر خواست بود
  • تا کنی کمتر تو آن ظلم و بدی ** آن همی‌دیدی و بتر می‌شدی
  • نقشهای زشت خوابت می‌نمود ** می‌رمیدی زان و آن نقش تو بود
  • هم‌چو آن زنگی که در آیینه دید ** روی خود را زشت و بر آیینه رید 2490
  • که چه زشتی لایق اینی و بس ** زشتیم آن تواست ای کور خس
  • این حدث بر روی زشتت می‌کنی ** نیست بر من زانک هستم روشنی
  • گاه می‌دیدی لباست سوخته ** گه دهان و چشم تو بر دوخته
  • گاه حیوان قاصد خونت شده ** گه سر خود را به دندان دده
  • گه نگون اندر میان آبریز ** گه غریق سیل خون‌آمیز تیز 2495
  • گه ندات آمد ازین چرخ نقی ** که شقیی و شقیی و شقی